من مث یه بندرم کنار دریای جنوب
چشم به راه کشتیا از سر صبح تا به غروب
صد تا کشتی اومد و یکیش به بندر نرسید
پس کجاست کشتی نقره؟دکل ستاره کو؟
وقتی که دریا ابریه کشتیا مهربون میشند
میان و کنار تنهایی من صف میکشند
وای از اون روزی که دریا امن و آفتابی باشه
وای از اون روزی که رنگ اسمون آبی باشه
کشتیا بندر تنها رو فراموش میکنند
تنها به حرفای موجای سیاه گوش میکنند
پا به پای موجا میرند تا دل دریاهای دور
بازم این بندر خسته میشه پرت و سوت و کور
تو همون کشتی خوبی که همیشه با منی
تو همونی که از این شب بزده دل نمیکنی
آره این تویی تویی کشتی بادبون زده
تنها سرنشین تنهایی این بندر پیر
و کاش میشد این بندر تنها گمشدش رو پیدا میکرد،
کاش کشتیا تنهاش نمیگذاشتند.
کاش...
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian